رادیو مضمون|شطرنج بدون شاه(۸)
محمدرضا پهلوی از همون روز اولی که کنار محمدعلی فروغی تو مجلس ایستاد و سوگند شاهی خورد، یعنی از همون وقتی که هنوز خیلی جوونتر و ضعیفتر از اونی بود که امر شاهانه بکنه، یه خط قرمز بزرگ داشت و اونم خرید اسلحه و بزرگ کردن ارتش بود. ارتش و اسلحه چیزایی بودن که شاه، بود و نبود خودش میدونست. تو دولت سهیلی که حتی آسپرین و لاستیک گیر مردم نمیومد، شاه تا ته خط وایساد و نه تنها نذاشت ارتش کوچیک بشه، بلکه بزرگترش کرد. وقتی مصدق گفت تعیین وزیر دفاع حق نخستوزیره، شاه گفت بفرمایید اول من چمدونم رو ببندم و آماده رفتن بشم، بعد از این حرفا بزنید. هیچکسم بعد از اون جرأت نمیکرد در مورد کم کردن مخارج نظامی به شاه حرفی بزنه. به میون اومدن هر حرفی درباره کوچیک کردن ارتش، برای شاه این معنی رو میداد که بذاره تاج و تختشو ازش بگیرن. امینی برای اینکه سر و سامونی به کشور بده، احتیاج داشت که بودجه نظامی کشور کمتر بشه اما شاه محال بود کوتاه بیاد. برای همین کندی خودش یه جور دوپینگ برای دولت امینی دست و پا کرد و آب رو از سر چشمه بست. یعنی اسلحه فروختن به ایران رو کم کرد. یکی از دلایل کینهای که شاه نسبت به کندی و امینی به دل گرفت، همین بود...نویسنده: میلادجلیلزاده